
به گزارش پایگاه خبری زنجان ورزشی24،یه روز سرد و یخبندان زمستونی بود. مثل همیشه صبح زود شال و کلاه کردم تا برای شرکت در جلسه از خونه بیرون برم. هنوز پامو از در بیرون نذاشته بودم که چشمم افتاد به منظرهٔ برفی کوچه. برای ما که کشورمون با کمآبی دستوپنجه نرم میکنه، دیدن برف واقعاً قشنگترین صحنهایه که میشه تماشاش کرد.
ماشینهای پارکشده توی کوچه پوشیده از برف بودن. با اینکه تردد تو اون شرایط کار راحتی نبود، دل زدم به دریا و بیرون زدم. با سختی خودمو به سرِ خیابون رسوندم؛ چون خونهمون توی یکی از کوچهپسکوچههای شهره و تا رسیدن به خیابون اصلی چند دقیقه پیادهروی لازمه.
همینطور که میرفتم، متوجه شدم از آواز همیشگی پرندهها خبری نیست؛ اونا هم از شدت سرما پناه گرفته بودن. بین خودمون بمونه، من هر روز که از خونه بیرون میاومدم از ترس گربههای محل لحظهٔ خوشی نداشتم، اما اون روز از نبودشون خوشحال بودم!
چیزی به شروع جلسه نمونده بود. نمیدونستم محو تماشای زیبایی برف و رحمت الهی بشم یا حواسمو جمع کنم که روی سنگفرشِ لیز پیادهرو سُر نخورم و مثل پنگوئن راه نرم! خودتون میدونید، تو روزای برفی وسیلهٔ نقلیه هم بهسختی پیدا میشه.
چارهای نداشتم، باید پیاده میرفتم. چند قدمی که برداشتم، چند بار نزدیک بود زمین بخورم. همونجا یه فکری به ذهنم رسید؛ تصمیم گرفتم برای حفظ تعادلم از مسیر ویژهٔ نابینایان برم تا کمتر لیز بخورم.
چند قدمی نرفته بودم که دیدم یه مغازهٔ سمساری، بخشی از وسایلشو توی همین مسیر چیده. با خودم گفتم، خداروشکر من بینا هستم و میبینم مسیرم بسته شده، اما اون کسی که از نعمت بینایی محرومه، باید چیکار کنه؟
چند متر جلوتر، اینبار یه تیر چراغ برق درست وسط مسیرم سبز شده بود! عصبی شدم. با خودم گفتم چرا کسی به فکر این بندگان خدا نیست؟ بهخاطر کمکاری بعضیا، باید این عزیزان خونهنشین بشن؟! هر قدمی که در کوچههای شهر برمیدارند، خطری در کمینشونه.
برف تندتر میبارید، هوا سردتر میشد و دیگه پیدا کردن مسیر سخت شده بود. دستانم را در جیب پالتوم فرو بردم. با نگاه کردن به ساعت فهمیدم دیرم شده، پس قدمهامو تندتر کردم تا به موقع برسم.
بالاخره با هر زحمتی بود خودمو به محل جلسه رسوندم. برف روی شونههامو تکوندم و وارد سالن شدم. بهخاطر شرایط نامساعد هوا، جلسه با کمی تأخیر شروع شد. از شدت سرما دستهام سرخ و بیحس شده بود و نمیتونستم چیزی بنویسم، برای همین تصمیم گرفتم صدا رو ضبط کنم تا بعداً گزارشمو تنظیم کنم.
طبق آماری که ادارهٔ بهزیستی استان زنجان منتشر کرده، بیش از دو هزار نفر نابینا و کمبینا تحت پوشش این نهاد هستن. با این حال، هنوز خیابونها و معابر شهر بهصورت کامل مناسبسازی نشده و هر روز شاهد آسیبدیدن جسمی اونها در هنگام تردد هستیم.
خیلی از ساختمانهای اداری شهر هم هنوز شرایط تردد و دسترسی راحت برای معلولان رو ندارن. حتی پر کردن چالههای سطح کوچهها و معابر هم گاهی از چشم مسئولان دور میمونه.
اما سؤال اینجاست: چرا اجرای قوانین حمایت از معلولان در شهرهای بزرگی مثل تهران جدیتر از شهرهای کوچیک دنبال میشه؟
من و خیلی از مردم شهر زنجان، خواستهمون توجه بیشتر به افراد نابینا و کمتوان جسمیست. شهری مطلوب، شهریه که پاسخگوی نیاز همهٔ شهروندان باشه؛ از کودک و سالمند گرفته تا فرد کمتوان یا توانجو و آدمهای سالم و تندرست.
نرگس رسولی



